با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Wait On

American: ˈweɪtˈɑːn British: weɪtɒn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • verb - intransitive
    ( upon wait ) پیشخدمتی کردن، خدمت رسیدن و خدمت کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد wait on

  1. verb serve
    Synonyms: arrange, attend, care for, deal, deliver, help, minister, nurse, portion, ready, set, tend

ارجاع به لغت wait on

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wait on» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wait on

لغات نزدیک wait on

پیشنهاد بهبود معانی